loading...
بگذار عشق خاصیت تو باشد، نه احساس خاص تو نسبت به کسی

بهزاد اهورا بازدید : 156 شنبه 1389/08/01 نظرات (1)
با شعری از دکتر افشین یداللهی آغاز می کنم
شعری که همیشه در تنهایی ام روحم را خراشیده:
وقتی گریبان عدم با دست خلقت می درید
وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل می آفرید
وقتی زمین ناز تو را در آسمانها می کشید
وقتی عطش طعم تو را با اشک هایم می چشید
من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
یک آن شد این عاشق شدن،دنیا همان یک لحظه بود
آن دم که چشمانت مرا از عمق چشمانم ربود
وقتی که من عاشق شدم شیطان به نامم سجده کرد
آدم زمینی تر شد و عالم به آدم سجده کرد
من بودم و چشمان تو نه آتشی و نه گلی
چیزی نمی دانم از این دیوانگی و عاقلی
درباره ما
Profile Pic
من،بهزاد اهورا نه یک انسان کامل ،که یک کاملاَ انسان در گوشه ای روی این سیاره،زیر این سقف بلند ساده ی بسیار نقش، آمده ام تا پاسخی بیابم معمای راز دهر را.
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 2
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 28
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 2
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 2
  • بازدید ماه : 4
  • بازدید سال : 6
  • بازدید کلی : 425